انشا درمورد آسمان شب

انشابیست تقدیم میکند...

انشا در مورد آسمان شب

انشا در مورد آسمان شب

صفحه 52 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

 

موضوع : آسمان شب

 

مقدمه : در این هیاهو و زندگی های پر مشغله و پر سروصدای انسان ها شهر به یکباره در تاریکی فرو میرود. در میان بدو بدو های هرروزه برای رسیدن به اولویت هایشان چنان شهر غرق سکوت میشود که صدای نفس هایت تنها صداییست که گوشت را پُر میکند…

 

بدنه : تمام دل های کوچک مارا روی هم بگذاری باز هم به بزرگی اش نمیرسد. نمیدانم چطور دلش طاقت می آورد و به چشمان این همه آدم دلتنگ زل میزند.! نمیدانم چطور میتواند این همه بغض در گلویشان را ببیند اما آب در دلش تکان نخورد.! چطور میتواند نبارد و به اندازه غصه های تمام آدم های شهر خالی نشود.؟

 

مانند پرده ایست که با لطافتی بر عمق پنجره های آسمان کشیده میشود. گویا که در روز برای تابیدن نور به جهانیان پرده هایش را کنار میزند و در شب پرده هارا کشیده و سیاهی مطلق سفره دل هارا تنگ میکند.
در شب وقتی به سقف آسمان خیره میشوی، به این سیاهی بی انتها، به این سیاهی ابدی و سرد گویا ستون های استوار دلت کم کم شروع به لرزش میکند. احساس میکنی که اگر دست به کار نشوی ممکن است تا چند ثانیه بعد زیر آوار چند ریشتری مانده باشی که بیرون آمدن از زیر آن غیر ممکن است و ناگهان همان زلزله چند هزار ریشتری با کوله باری از اشک و آه و حسرت و سیلی عظیم از چشم هایت فوران میکند. مگر این چشم ها چه گناهی دارند که باید روز و شب در جواب ندانم کاری هایمان ببارند.؟
آسمانی بیکران، پر از نور، پر از شوق، ستارگانی که هر کدام جفت در آسمان نقش بسته اند و هر انسان ستاره متعلق به خودش را دارد که تا هنگام مرگ در آسمان میدرخشد.
آسمانیست زیبا…ستارگانش بیشمار…ظلمتش بی انتها…بزرگی اش بی همتا…و آن بغض خفه کننده اش…

 

 

نتیجه : به هر جای جهان، به هر نقطه ی دنیا نگاه کنیم ، بزرگی خالق را با سلول سلول بدن لمس می کنیم.

انشا در مورد دهه فجر

انشای زیبا درباره ورود امام خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی

انشا دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

در این پست انشای زیبا درباره دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی قرار داده شده است، با دانشچی همراه باشید.

– انشا دهه فجر و پیروزی انقلاب

ظلم و تاریکی سرزمین ایران را فرا گرفته بود. کسی حق اعتراض به مشکلات و سختی هایی که حکومت بر مردم تحمیل می کرد را نداشت مگر اینکه جان خویش را در این راه از دست می داد. سال های سختی بود؛ سالهایی که کشور فشارهای سیاسی و اقتصادی و … فراوانی را بر دوش خود می کشید؛ فشار های ناشی از بی کفایتی شاه و دستورات بی تدبیرانه اش که گاهی منجر به از دست رفتن بخشی از سرزمین ایران میشد.

این بی تدبیری ها رنگ و بوی تازه ای نداشتند بلکه ارثیه ای بود که نسل به نسل از حکومت های سلطنتی قبل به ارث می رسید! سال هایی که با هر تظاهرات، خون های مردم بی گناه بر سنگفرش خیابان ها می ریخت. در همان سال هایی که شاه کشور را بی امن کرده بود و از بیگانگان دستور می گرفت، جوانان بسیاری هم بودند که فرمانبردار امام خمینی بودند و در راه آزادی میهنشان، جان گران بهایشان را می دادند. جوانانی که هنوز هم پیکر کوتاه با استخوان های خاکی شان به میهن باز می گردد…

۱۲ بهمن سال ۵۷ بود که امام خمینی به ایران بازگشت. کسی که آمریکا و تمام زیردستانش سعی در نابودی و شکست او داشتند ولی هیچ گاه موفق نشدند و امام پیروز شد. پیروزی ای که ثمره اش انقلابی بود که دیگر رنگ و بوی اسلام به خود گرفته بود و هیچ بیگانه ای حق تصمیم گیری و دخالت در امور آن را نداشت.

سربازان امام خمینی چه پیر و چه جوان و چه کودک، همگی با فرمان ایشان از سرزمین ایران دفاع کردند و خونشان را پای این خاک نهادند. امام خمینی (ره) همچون پدری مهربان از این جامعه دفاع کرد و نگذاشت ظلم و ستمی که آن را فراگرفته بود، پیشرفت کند؛ چنانکه با ورود ایشان، سران ظلم و ستم همچون شاه و بختیار و … ذلیلانه پا به فرار گذاشتند.

و امروز که ما در امنیت و آسایش زندگی می کنیم، مدیون امام خمینی و شهیدانی هستیم که برای این سرزمین جانشان را دادند. شیرینی امنیت را کسی درک نمی کند مگر مردم آن سرزمین هایی که هم اکنون ظلم و ستم سرزمینشان را فرا گرفته و هیچ گونه آزادی ندارند و دشمن بی رحمانه سعی در تصرف سرزمینشان دارد. شیرینی امنیت را آن هایی درک می کنند که جزء پناهنده ها در کشتی ها در حال فرارند و در نهایت، غرق در آب های پر تلاطم اقیانوس ها می شوند. شیرینی امنیت را دخترانی درک می کنند که مورد آزار و اذیت بیگانگانی قرار می گیرند که به زور به خانه هایشان حمله کرده و آنها را به غارت میبرند.

آری امنیت بسیار شیرین است. امنیتی که امام و شهیدان به این کشور آورده اند. ما تا جان داریم مدیون شهداییم. شادی روح امام و شهدا صلوات.

انشا فضاپیما پایه نهم

انشا درون یک فضاپیما را که روی کره ماه فرود آمده (صفحه 58 نگارش نهم)

انشا صفحه 58 نگارش نهم (درون یک فضاپیما را که روی کره ماه فرود آمده)

انشا صفحه 58 نگارش نهم (درون یک فضاپیما را که روی کره ماه فرود آمده)

 

انشا صفحه ۵۸ نگارش نهم درباره در مورد درباره درون یک فضاپیما را که روی کره ماه توقف کرده تصور کنید و تصویر ذهنی خود را بنویسید کوتاه تصویر نویسی آزاد از سایت انشابیست دریافت کنید.

تمام کارها که انجام شد، سوار فضاپیما شدیم تا راهی فضا شویم و چهره ی واقعی ماه تابان را ببینیم. پس از خداحافظی با دوستانمان در ایستگاه زمینی، درهای سفینه فضایی مان بسته شد. چهار نفر بودیم. کمربندمان را بستیم و محکم نشستیم؛فضاپیما با آخرین سرعتش از زمین بلند شد و مسیری تقریبا مستقیم را رو به آسمان طی کرد.

در آن لحظه نمیدانستیم چشمانمان را ببندیم یا باز نگه داریم حتی اگر چشمانمان را هم باز میکردیم، آنقدر سرعت فضاپیما بالا بود که نمی توانستیم چیزی را از شیشه ببینیم! صدای داد و هوارمان فضاپیما را پر کرده بود! هم با شنیدن صداهایمان خنده مان می گرفت هم تلاش می کردیم کمی از ترسمان بکاهیم!

چون اولین سفرمان به فضا بود و ما نمیدانستیم با چه صحنه هایی روبه رو خواهیم بود. هدف ما یک سفر تحقیقاتی روی کره ماه بود. نمیدانیم چه قدر طول کشید که آرام آرام سرعت فضاپیما کم شد. سفینه فضایی پس از طی کردن مسیری،بالاخره در ایستگاه فضاییمان فرود آمد.

از شیشه های سفینه که به بیرون نگاه می کردیم، آسمان زیباتر از همیشه به نظر می رسید. در سفینه را باز کردیم و در حالیکه در فضای جو، معلق بودیم، خود و سفینه مان را روی کره ماه دیدیم. قیافه مان این بار دیدنی تر بود. می توانستیم پاهایمان را بالا بگیریم بدون آن که پایین بیفتیم.خلاصه قبل از شروع تحقیقاتمان، دقایقی را بازی کردیم!

تا به حال کره ماه را اینطور واضح و شفاف ندیده بودیم! اصلا آن کره ی ماهی که ما از زمین به آن نگاه می کردیم کلی با این فرق داشت! شب ها که از زمین که به ماه نگاه می کردیم، آن را تکه ای گرد و گاهی هلال میدیدیم که مانند خورشید به زیبایی می تابد و درخشان است. اما حالا که در روی همان ماه تابان بودیم، تمامش چاله و چوله بود! ا فضاپیمای ما هم در گوشه ای از این ناهمواری های کره ماه فرود آمده بود.

انشا درباره طعم لبوی داغ در یک روز برفی

نشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی انشا صفحه 62 کتاب مهارت های نوشتاری پایه هشتم مقدمه : در راه برگشت به خانه همراه دوستم بودم.هنوز هوا تاریک نشده بود. کم کم چراغ های خیابان ها روشن می شدند.به این معنی که هنوز یکی دو ساعت به وقت شام ما مانده بود.خنده کنان داشتیم راه می رفتیم که ناگهان چشممان به آن طرف میدان افتاد . لبو فروشی را دیدیم که در آن برف و سرما بدون کلاه و دستکش برای مردم لبو می کشید و عطر و بوی لبویش همه جا را گرفته بود. بدنه : خیلی وقت بود لبو نخورده بودم. خیلی هوس کرده بودم.یهویی به خودم گفتم اول جیبتو ببین بعد لبو رو . دست تو جیبم کردم دیدم چند اسکناس مچاله شده ی پونصد تومنی ته جیبم له و لورده شده.به دوستم نگاه کردم، اونم مثل چند لحظه ی پیش من به لبو ها خیره شده بود.گفتم تو هم دلت می خواد لبو بخوری ؟ گفت آره. گفتم بزن بریم فقط اینو بگم که باید منو مهمون کنی. همین که اولین تکه لبو رو گذاشتم تو دهنم ، زبونم سوخت . خیلی داغ بود. ولی مجبور بودم بخورم.نمی تونستم منتظر بمونم تا سرد شه.درست مثل خوردن بستنی تو تابستون ها که آدم صبر نمی کنه گرم شه، یخ یخ می خوردش.بالاخره دهنم به داغی لبو عادت کرد.دونه های کوچولوی برف هم بعضی وقت ها روی لبو ها می افتادن و به من تو خوردنشون کمک می کردن. کم کم به شیرینی بی نظیر لبو داشتم عادت می کردم ، درست مثل فردی که از آهنگ مورد علاقه اش رو صد بار گوش کرده ولی بازم داره گوشش میده ، این دفعه با هیجان کمتر ، با آرامش بیشتر . منم مثل همون آدم بودم.اولش نمی تونستم سرم رو بالا بیارم ، پشت سر هم لبو می خوردم ولی بعدش یه نگاهی هم تونستم به اطراف بکنم. نتیجه : در همون حال که داشتم لبو می خوردم ، داشتم مردم را از نگاه می کردم.هر کدام مشغول خودشان بودند، یکی مشغول کار و کاسبی اش بود ، یکی خیره به لباس های پشت ویترین ، یکی با دوستش راجب به درس و مدرسه حرف می زد.با خودم فکر می کردم اگر همه مشکلات و گرفتاری های ما آدم ها حل شود ، آن وقت قرار است چه کنیم ؟ آن وقت تکلیف ما انسان ها چی میشه؟ در همین حال بودم که متوجه شدم لبویی دیگه توی ظرف نیست. منبع : سون اسکول

انشا روزی که دوست دارم تکرار شود

پایه ی هفتم-درس اول-صفحه ی ۲۰-روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا پایه هفتم صفحه ۲۰ در مورد روزی را که دوست دارید تکرار شود

مقدمه:همیشه وقتی تویه یه شرایط خاص قرار می گیریم ،اولین حسی که به ما دست می دهد حس نا اشنایی و ترس است اما رفته رفته با درک موضوع و اتفاق می توان حس خود را به حسی زیبا و لذت بخش تعقیر داد.

تنه انشا :حدود دو سال پیش در خانه ی ما همه در حال تکاپو و جنب و جوش بند.مادربزرگ و خاله و عمه  در خانه مشغول بودند،و هرکدام کاری را پیش می بردند و می گفتند که امروز انتظار به پایان می رسد و خواهر(برادر)عزیزت بدنیا می اید و از انجایی که قبل از ان مادر و پدرم به من گفته بودند که ب زودی خواهری(برادری)برای من بدنیا می اورند،من خیلی ناراحت بودم زیرا که احساس می کردم باامدن خواهر(برادر)جدیدم توجهات پدرو مادرم نسبت به من کم رنگ می شود  و دیگر مرا مانند سابق دوست ندارند.تمام ان روز تا مادر به همراه خواهر(برادر)جدیدم به خانه بیایین در اتاق خود نشسته بودم و ماتم زده به اینده فکر می کردم

به گونه ایی که همه در خانه نگران برخورد من بعداز امدن خواهرم(برادرم)بودند.اما با وارد شدن مادر و پدرم و خواهرم(برادرم)و بعد از دیدن صورت هم چون ماه خواهرم(برادرم)و شباهت بسیار زیاد ان به من حس خوبی  به من دست دادو مادرم اسباب بازی به عنوان هدیه به من داد و گفت این را خواهرت برای تو خریده است تا باان و خواهرت بازی کنی و دیگر تنها نیستی و می توانید دوتایی باهم بازی کنید و از هم مراقبت کنید.ان لحظه تمام حس های بد به مناز بین رفت و من از خواهر(برادر)تازه واردم خیلی خوشم امد و الانکه دوسال می گذرد و خیلی خوشحالم که خواهری دارم و همیشه با همدیگر بازی می کنیم و من مراقب او هستم و نمی گذارم که اتفاقی برای او بیوفتد و من همیشه از این اتفاق خوشحالم و دوستدارم بار دیگر این روز اتفاق بیوفتد.زیرا که یکی از بهترین روزهای عمرم بود.

نتیجه گیری:زود قضاوت کردن اصلا کار خوب ودرستی نیست،بنابراین همیشه تلاش کنیم که باامدن و وارد شدن فرد جدیدی به خانواده با خلقی تنگ و دلی نامهربان باان برخوردار نکنیم.زیرا که می تواند در اینده به یکی از بهترین اتفاق های زندگیمان تبدیل شود و ما بدخلقی و نامهربانی ان را خراب نکنیم


انشابیست

انشا حیاط مدرسه

پایه ی هفتم-درس اول-صفحه ی ۲۰-حیاط مدرسه

انشا پایه هفتم درس اول صفحه ۲۰ با موضوع حیاط مدرسه

مقدمه:خاطرات ما و لحظه های خوب و بدما همیشه در جایی است که در انجا عمری را گذرانده ایم ،جایی  است که اولین بار با اولین قدم دانش اموز انجا را دیده و قدم در راه مدرسه و رو به پیشرفت گذاشته است.

متن انشا :حیاط مدرسه خلوتگاه و ارامش دهنده و گاهی پراضطراب ترین لحظات دوران درس و مدرسه ی یک دانش اموز را تشکیل داده است.

زمانی که در حیاط مدرسه قدم زده،درس خوانده،بازی کرده،خندیده،گریه کرده و گاهی از شادی زیاد و اخذ نمرات خوب،بالا و پایین رفته و اشک شوق ریخته است.حیاط مدرسه ی ما جایی است پراز درختان سنوبر و کاج که زیر سایه ی ان می نشینیم.و با دوستانمان گل می گوییم و گل می شنویم.زمین فوتبالی دارد و با تیرک دروازه که همیشه عده ایی از بچه ها در حال بازی در انجا هستند و توپ راازاین سمت به ان سمت می برند و گاهی میخندند و گاهی دعوا می کنند.زمین والیبالی دارد با تور والیبال که همیشه تیم والیبال در حال تمرین هستند تا برای بازی های استانی امادگی لازم را داشته باشند.حیاط مدرسه ما پراز گل های نوشکفته ایی است که هر کدام عطر و بویه  خاصی دارند به اسم عطر نوجوانی!گل هایی  که روزی باز می شوند و هرکدام به سمت و سویی مختلف می روند تا اینده ساز این مملکت باشند.بله این گل ها همان دانش اموزانی هستند که هر ساله عده ایی با ان خداحافظی می کنند و عده ایی سلام!

تتیجه گیری:بیاییم همیشه از مدرسه و حیاط مدرسه خود مراقبت کنیم تا برای ایندگان نیز حیاط مدرسه پراز حال خوب و حس خوب تازگی را داشته باشند

انشابیست

انشا باموضوع پاییز

 

پایه ی هفتم-درس اول-صفحه ی ۲۰-پاییز

انشا در مورد پاییز  پایه هفتم درس اول صفحه ۲۰

مقدمه:پاییز سومین فصل سال است که با سه ماه مهر و ابان و اذر که هرکدام نمادی پرمعنا دارند شروع می شود و به اتمام می رسد.مهر یعنی محبت و عشق،ابان یعنی اب و اذر یعنی اتش که سه عنصر بسیار مهم در زندگی بشراست و تشکیل دهنده ی جهان است.

تنه ی انشاء:پاییز است و برگ ریزان،صدای نم نم باران،بوی خوش گل ها و بوی نم باران تازه نشسته برروی  گل و برگ ها که یکی از زیباترین نقاشی های خدا در دفتر زندگی است که ترسیمی کوچک از عظمت لایتناهی پروردگار عالمیان  می باشد.

پاییز فصل برگ های رنگارنگ که هم چون پروانه های  رنگی همراه بانسیم خوش پاییزیاز سمتی به سمت دیگر به رقص در می ایند و به زمین می نشینند و ما با گذر ازاین مسیر که هم چون فرشی طلایی  زیرپایمان پهن شده قدم می زنیم و از صدای خش خش ان چیزی جز زیبایی نعمت خداوند به ذهنمان خطور نمی کند.

پاییز معروف است به غروب های دلگیرش،شب های طولانیش،به سیب سرخ و انار سرخ ترکخورده اش که انگار لبخندزنان مارا مشتاق چشیدن ان می کند.

پاییز همیشه باشروع مدارس همراه است،به صدای خنده و هیاهوی دانش اموزان در کوچه  پس کوچه های شهر که با هم بازی ها و دوستان خود دست در دست هم به سمت مدرسه و عام و پیشرفت پرواز می کنند تا هم چون پروانه ایی زیبا از پیله ی خود بیرون بیاییند و پرهای خود را می گشایند و به سمت ارزو ها و اهداف خود پرواز می کنند.

نتیجه گیری:پاییز فصلی است که در ان مهر متولد می شود و از همان اغاز خود به همگان ندای مهر و محبت را می رساند.

انشای زیبا و ادبی درمورد اذان

انشا در مورد اذان,انشا در مورد اذان کلاس نهم,انشا در مورد اذان برای کلاس نهم

 

مقدمه : اذان صدایی است که از بدو تولد در گوش ما خوانده شده است و هر روز نیز به آن گوش می دهیم. آیا به صدای اذان صبح گوش کرده اید؟ لذت بخش ترین صدایی است که در سکوت گرگ و میش به گوش می رسد. . .

متن انشا : صدای بانگ خوش اذان که روزانه پنج بار طنین انداز روح بشریت می شود و با صدای در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا به صدا در امدن اذان مردم از جای خود بلند می شود و وضو می گیرند و یا در خانه به صورت فرادی و یا در مسجد به صورت جماعت نماز خود را می خوانند و دست به دعا به سمت پروردگار می برند و طلب مغفرت و امرزش می کنند.

صدای اذان حتی یک ثانیه در تمام دنیا قطع نمی شود.ان هم به دلیل این است که زمین گرد است و ساعت طلوع و غروب خورشید در جای جای جهان متفاوت است.بنابراین در هیچ جایه دنیا صدای اذان قطع نمی شود و دائما در حال نواخته شدن می باشد.

اذان که با بزرگی خداوند شروع می شود و بابزرگی خدا و نبود هیچ معبودی جز او به اتمام می رسد و در این راه  برای به صدا در اوردن اذان خیلی از پیامبران و انسان های بزرگ تمام تلاش خود را کرده اند و جان خود را در این میان از دست داده اند تا همیشه اذان به صدا در بیاید تا شاید حتی یک نفر از خواب غفلت برخیزد و دست از گناه بکشد.اذان یکی از هشدارهای بسیار دلنشین و خوش صدای پروردگار می باشد تا یاداور شود برای مردمی که چشم از حقایق دنیا بسته اند و کورکورانه زندگی می کنند و روزانه پنج بار و در یک سال ۱۸۲۵ بار این هشدار را به صدا می اورد و این نشان از فرصت های زیاد پروردگار است که بنده ی خود می دهد تا که شاید از راهی اشتباه خود باز می گردد و در مسیر درست و الهی قدم بر دارد.

نتیجه گیری : ما مسلمانان کشور ایران هستیم و مانند سایر کشورهای مسلمان بانگ اذان همیشه نواخته می شود و مانیز باید اذان و نماز و نماز و قران را بخوانیم تا شاید رستگار شویم.

 

enshabist

انشای زیبا و ادبی در مورد نماز و نماز خواندن

انشا درباره نماز و نماز خواندن

 

یکی از کارهایی برای شکر کردن نعمت های خداوند و نشان دادن اینکه ما به خداوند ایمان داریم و او را دوست داریم نماز خواندن است.

 

نماز خواندن نه تنها موجب خوشنودی خداوند از ما میشود بلکه انسان راه از رفتن به مسیر کج باز میدارد و او هرگز گمراه نخواهد شد.

پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله وصلم فرموده است: ای مردم من از میان شما میرم و اگر به تو چیز تکیه کنید هیچ وقت گمراه نخواهید شد.

یکی کتاب قرآن و دیگری عترت و اهل بیتم است….

در کتاب قرآن ما را به نماز خواندن دعوت میکنند.زیرا کسانی که نماز میخواند و جزء نمازگزاران هستند

میتواننددر زندگی راه کج و راست خود را بهتر بشناسند.

نمازخواندن هم آدابیکه دارد که انجام ندادن آن آداب نماز را باطل میکند.

اولین آداب گرفتن روزه است و دومین آداب جایی از بدن ما نجس نباشد و در مکانی که صاحبش راضی به آن نیست نماز نخوانیم.

سومین آداب اگر پولی را از راه حرام به دست آوردیم و  با آن لباسی خریدیم نباید با آن لباس نماز بخوانیم زیرا نماز ما باطل می شود

حتی اگر دکمه ی پیراهن ما غصبی یا از راه حلال به دست نیاورده شده باشد نماز را باطل میکند.
برای نماز خواندن نباید از لباس یا کمربند یا هرچیز دیگری استفاده کنیم

که از پوست حیوانات حرام گوشت ساخته شده باشد زیرا نماز را باطل میکند.

و استفاده از زیورآلات طلا برای مردان در نماز حرام می باشد و بهتر است

در هنگام نماز خواندن انگشتر و گردنبند خود را در بیاوریم و نماز بخوانیم.

و در هنگام نماز خواندن نباید به گوشه  و کنار خود نگاه کنیم

باید فقط به مهر و سجاده ی خود نگاه کنیم و نباید حرف بزنیم و…

این آداب ، آدابی ساده هستند که اما رعایت نکردن

آن ها موجب ناراحتی خداوند و گناه آمدن برای ما میشود.

 

enshabist

انشا درباره سلامتیensha darmorede salamati

سلامتی دو بخش دارد سلامتی جسم که با بهداشت و تغذیه میتوان کنترل کرد و سلامتی روحی روانی که بستگی به محیط و پیرامون شخص دارد .

 

سلامتی بزرگترین نعمتی است

که در اختیار بشر قرار دارد زیرا بدون آن بهره بردن از سایر نعمت ها امکان پذیر نیست.

سلامت انسان همانند سایر نعمات خداوندی با تلاش وکوشش در اختیار شخص قرار می گیرد.کسی که بخواهد جسمی سالم وروحی شاداب داشته باشد باید با برنامه ریزی مشخص ، پیروی از قواعد سلامت وپی گیری همه جانبه به این هدف خود نائل شود.

انسان موجودی است پیچیده وعوامل زیادی بر روح وجسم وی تأثیر می گذارند.

در سلامتی بهداشت و تغذیه یکی از علل پیشرفت مسلمانان در پزشکی، توجه پیامبر اکرم (ص) به مسائل بهداشتی بوده است.

اسلام، درباره اصول کلی پزشکی و بهداشت دستورهایی به پیروانش داده است

که می‌توان از این دستورها به عنوان یکی از پایه‌های علم پزشکی اسلامی یاد کرد.

همه می دانند که بهداشت روشی مهم در جلوگیری از بیماری ها است ولی متآسفانه وضعیت بهداشتی ما در جایگاه مطلوبی نیست.

رعایت بهداشت فردی شامل شستن دست ها قبل از خوردن غذا، استحمام به موقع،شانه زدن موها، مسواک زدن ونخ کشیدن دندان ها ،پوشیدن لباس های تمیز وموارد دیگر می تواند کاهشی فوق العاده در بیماری ها به وجود آورد.

 

انشا درباره سلامتی

 

علاوه بر آن رعایت بهداشت محیط توسط افراد وارگان های مسئول از اهمیت زیادی برخوردار است.

دفع بهداشتی زباله ها، ایجاد توالت های بهداشتی ونگهداری صحیح از آن ها

نظارت بر نحوه عملکرد رستوران ها ،آرایشگاه ها ، مطب ها و…از سلامت عمومی محافظت می نماید.

بر فرد فرد ما که عهده دار اداره فروشگاه ، رستوران ، آرایشگاه ،بیمارستان ،مطب دندانپزشکی و…هستیم بسیار مهم است

که سلامت مراجعه کننده خود راهمانند سلامت خود مهم بدانیم.

ممکن است هزینه های تأمین بهداشت بالا باشدولی مسلما” هزینه درمان بیماری ها بیشتر است.

اگر نمیتوانید انشا بنویسید از الان با انشا بیست اماده اید.
پس فرصت را از دست ندهید.
ما برای شما تضمین میکنیم.
http://enshabist.blog.ir
دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان